فــــــــــــــــرمانــــــــده مـــــن...«شهید محسن نائینی فرد»

فــــــــــــــــرمانــــــــده مـــــن...«شهید محسن نائینی فرد»

فــــــــــــــــــرمانــــــــــده مـــــــن
فــــــــــــــــرمانــــــــده مـــــن...«شهید محسن نائینی فرد»

فــــــــــــــــرمانــــــــده مـــــن...«شهید محسن نائینی فرد»

فــــــــــــــــــرمانــــــــــده مـــــــن

هنوزم که هنوزه قلب زمین مال ماست!

اونجا که ۱۹ نفر کنار هم خوابیدن

ببین چقدر قشنگن تمامشون شهیدن

یکی ازش خون میره ببین چقدر آرومه

فکر می کنم که دیگه کار آونم تمومه

مجتبی پا نداره سر علی شکسته

مجید دمر افتاده کریم به خون نشسته 

گلوله و گلوله انفجار و انفجار

 پاره های بچه ها قاب شده روی دیوار....

صورت مهدی رفته مصطفی سرنداره

رضا نعره می کشه خیز برو خمپاره

الو الو کربلا پس نخودا چی شدن؟

یاور ۲ به گوشم بچه ها قیچی شدن

کربلا کبوترا از تو قفس پریدن

ما آذوقه نداریم مهمونا سر رسیدن

کربلا جون به گوشی ؟ جواب بده برادر

بی سیم اینطور جواب داد الو به گوشی یاور؟

چیزی نداریم که تا سر سفره بزاریم

یاور ۲ به گوشی؟ دیگه غذا نداریم

رضا منو نیگا کرد صورتشو تکون داد

بغضی کردشو بیسم از توی دستش افتاد

عجب کربلائیه نشون به اون نشونه

عطش نعره می کشه ۵ روزه تشنمونه!

۵روزه که می جنگیم کشته می شیم می میریم

بیسیم می گه :(عقب گرد)ولی عقب نمی ریم

رضا تشنه و زخمی به زیر نور آفتاب

من از پی گلوله دنبال یه قطره آب

هیچی پیدا نکردم خسته شدم نشستم

برای چند لحظه ای هردو چشامو بستم

دیدم که توی باغی شهیدامون نشستن

می خندن و می خونن درهای باغ رو بستن...

عجب باغ بزرگی چه باغ رنگارنگی

پر از صفا پر از عشق عجب باغ قشنگی

بال های ملائک روی دست بچه ها

جام هایی از شراب توی دست بچه ها

من و رضا ازبیرون توی باغ رو می دیدیم

صدای بچه ها رو اینجوری می شنیدیم:

اهای اهای بچه ها اینجا عجب حالیه

بچه ها هستن ولی جای شما خالیه

رضا نعره می کشیدآهای آهای بسیجی

تانکها دارن می رسن بدو بدو آر.پی .جی

تانک بعثی خودش رو پشت کانال رسونده

نعره کشیدم رضا ! گلوله ای نمونده

رضا سرش رو با بغض روی سجده می زاره

خشابی تو دستاشه دست و بالا می یاره!

دستو می یاره بالا انگار داره جون می ده

می زنه زیر گریه خشاب رو نشون می ده

میگه ببین خدایا روحیه ها عالیه!

ولی چی کار باید کرد؟ خشابامون خالیه

صداش یه هو بند می یاد توی دست یک شهید

عینهو یه معجزه یه گوله آر.پی.جی دید

روبه سوی اون شهید خندید و سر تکون داد

یواشی گفت مرتضی گلوله رو نشون داد

حرف انو گرفتم نگاهشو فهمیدم

جون تازه گرفتم سوی شهید دویدم

وناگهان صدایی صدای سرد سوتی

وناگهان خمپاره و ناگهان سکوتی

رضا یهو نعره زد بی شرفا اومدن

ماسکو بزار مرتضی که شیمیایی زدن

سینم پر از آتیش شد چشمامو هم گذاشتم

اومد یه شیمیای ماسک "ولی نداشتم

لبخند زدم و گفتم ماسک نداریم رضا

نعره کشید حرف نزن نفس نکش مرتضی

چفیه تو آب بزن حمله شیمیایی

گفتم داری جک میگی قمهمه ها خالیه

رضا پرید ماسکشو گذاشت روصورت من

نعره کشیدم رضا ماسکتو خودت بزن

خندید وگفت مرتضی برادرم بی خیال!

من رو گذاشتشو رفت رفتش بالای کانال

نفهمیدم چه چیزی قلب اونو می آزرد

نفهمیدم واسه چی پیرهنشو در آورد

رضا نعره می کشید بی شرفا باشمام

کانال هنوز مال ماست بیاین بیاین من اینجام

دوشکاچی از روی تانک اونو هدف گرفتش

کار رضا تموم شد نعره کشید و گفتش

بیاین بیاین من اینجام گردان هنوز روی پاست

بیاین بیاین ببینین کانال هنوز مال ماست...

هر کی می خاد خدافظ هرکی می خاد بمونه

بیادتموم عالم این حرفارو بدونه

باید اینو بدونه گردان هنوز روی پاست

هنوزم که هنوزه قلب زمین مال ماست

آهای آهای با شمام گردان هنوز روی پاست

هنوزم که هنوزه قلب زمین مال ماست!

 
سروده ابوافضل سپهر رحمه الله علیه
نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:55 ب.ظ

تاثیر گذار بود وبلاگ قشنگی دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد